یک سنگ آهن و این همه ماجرا؟
محمد علی قاسم زاده بافقی
شاید مهمترین موضوع مورد بحث این روزهای بافق که مردم نقاط مختلف ایران سرگرم خانه تکانی سال نو و آماده شدن برای شروع سالی نکو هستند ماجرای تغییر ناگهانی مدیر عامل شرکت سنگ آهن مرکزی ایران – بافق باشد . معادن بافق خصوصا شرکت سنگ آهن مرکزی به عنوان یک قطب اقتصادی در سالی که گذشت خبرساز ترین مجموعه در بافق بود و شاید یکی از سخت ترین کارها تحلیل ماجرای چگونگی جابجایی و تغییر مدیران عامل این شرکت باشد مطمئنا در تحلیل یک ماجرا و موضوع، اصلی ترین عامل اطلاعات صحیح به عنوان داده های تحلیل است و از آنجایی که حرف و حدیث چرایی و چگونگی این ماجرا بسیار است در حال حاضر به فرضیه پردازی این موضوع بسنده کرده و تحلیل را به آینده ای نزدیک موکول می کنم مسلما اگر آنها که بیشتر می دانند و خود در متن این اتفاق بوده و هستند ماجرا را مورد واکاوی قرار می دادند بسیار بهتر می نوشتند:
فرضیه اول
تغیر مدیریتی در هر مجموعه حق مسؤلین بالاتر است لذا مدیر عاملی بومی که پسوند جانباز و بسیجی دارد جایگزین مدیر عاملی دیگر که او نیز بومی و بسیجی است، شده است و چون در طول 10 ماه گذشته هر دو نفر در مجموعه باهم کار کرده اند خط مشی های مدیری که تفکرات مثبت دانشگاهی دارد پی گیری می شود و مدیر قبلی با گرفتن سمتی دیگر در راستای سرافرازی شهر و از آن بالاتر نظام به روشهای مختلف مدیر عامل جدید را یاری می کند.
فرضیه دوم
وزارت صنایع و معادن در رده های مختلف با دیدن اوضاع دیگرگونه در اعلام حکم سرپرستی برای یک مدیر بومی و لغو آن در اردیبهشت ماه 90 بهترین راه برای خواباندن ماجرا را استفاده از مدیر بومی می بیند- اما نه آن مدیری که حکمش لغو شده است - و استفاده از تحصیل کرده بومی را به منفعت شهر و نظام دیده و به عنوان مدیر عامل شرکت سنگ آهن مرکزی معرفی می کند مدیر هم با توجه به دیدگاههای علمی سعی در تغییر روند کار در مجموعه دارد و برنامه های کوتاه مدت و بلند مدتی را برای مجموعه تحت امر می چیند موضوعاتی مانند انفال بودن معادن و جلوگیری از خصوصی شدن آن را در دستور کار قرار می دهد،برای وصول طلبهای قبلی شرکت از مجموعه های فولادی خوراک آنها را تا پرداخت بدهی ها قطع می کند،برای دولتی ایجاد شدن گندله سازی پافشاری می کند و... اما مجموعه وزارت صنایع و معادن نوع نگاه مدیر عامل تعیین شده را با دیدگاههای خود متضاد دیده و معتقد به خصوصی شدن است لذا صبرش در تحمل او بیش از 10 ماه دوام نمی آورد و بهترین زمان برای لبریز شدن این صبر را دقیقا با چند مقوله همراه می کند:
1- استفاده از همان شخصی که قبلا مردم با لغو حکمش به خیابانها آمده در سمت سرپرستی مجموعه تا به مردم بگوید شما از همان روز اول این مدیر را می خواستید و ما هم بعد از این مدت به نتیجه رسیدیم که خواسته شما را تحقق بخشیم.
2- تعیین سرپرست برای شرکت نه مدیر عامل، تا هر گاه دیدند سرپرست طبق میلشان رفتار نمی کند به راحتی او را به کناری زده و شخصی دیگر که با اهداف آنها همراه باشد را جایگزین کنند.
3- زمان این تغییر روزهای پایانی سال باشد که مردم بیشتر دغدغه برنامه های سال نو دارند و مسافرت و مهمانی و دغدغه های دیگری مثل تغییر مدیر یک مجموعه اقتصادی برایشان از اهمیت کمتری برخوردار باشد.
فرضیه سوم
با گذشتن چند ماه از مدیریت، کارهای شرکت آنگونه که باید سرعت ندارد،بافق از طریق وزارت صنایع و معادن در انزوا قرار گرفته است، نه تنها هیچ مسؤل بالادستی برای تسهیل در امورات سنگ آهن بافق حاضر به همکاری نیست بلکه سنگ اندازیهایی هم صورت می پذیرد ،مدیر در ارتباط موثر با مجموعه وزارت خوب عمل نکرده تا جایی که کسی او را نمی شناسد،مدیر حاضر نیست برای رسیدن به هدف به هر وسیله ای دست بزند و مواردی از این قبیل، موجب می شود تنها راه برون رفت از این مسائل را برکناری وی بدانند.
فرضیه چهارم
اتحاد و همبستگی ایجاد شده بین اقشار مختلف در بافق در اردیبهشت 90 و انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی موجب شده برخی برای تفرقه افکنی در شهر سناریویی جدید بنویسند و با ترفند قرار دادن بومی در مقابل بومی علاوه بر از بین بردن این اتحاد اینگونه وانمود کنند که همان بهتر که در بافق غیر بومی ها حاکم باشند و آرامش برقرار .
فرضیه پنجم
حضور 95 در صدی مردم بافق در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی علی رغم دلسردیها به خاطر کم کاریها و اتفاقات ایجاد شده در طول سال در بافق مسؤلین امر را به این فکر واداشته که در تصمیمات قبلی اشتباه کرده اند چرا که به حرف عده ای خاص عمل کرده اند لذا خواسته اند با انتصاب شخصی که آن عده خاص مخالف مدیریتش هستند به خواست مردم تمکین کنند و با این کار به مردم هدیه دهند و از آن به عنوان عیدی یاد کنند.
فرضیه ششم
همه موارد فوق می تواند باشد و برعکس !! یعنی ماجرایی که جز شخص برکنار شده نمی تواند برای مردم بگوید، چرا که مدیر از جایی ضربه خورده که باور نمی کرده درست مانند ماجرای برکناری مدیر بومی قبلی
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا